-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 آبانماه سال 1390 21:09
عشق تعطیل _______________________________________ ************************* عشق است اینجا و عرصه ی حیرانی گر خضری، نیز، باز در می مانی! ...... می پرسی حاصلم چه آمد از عشق؟ سرگــــردانی و بــاز سرگـــــردانی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 08:06
فردا دوازده آبانه.. همون روزی که قراره جوجی برگرده.. جعفر الان تهرانه تا آخر هفته هم می مونه.. کارای اداره نذاشتن همراش برم {جوجو هم که نیستش...!!!} یاد اون روز و جوجی و جعفر و پیتزا و حتی گربه ای که نصف بیشتر غذای منو جوجی رو خورد بخیر. یاد اون راننده ای که مسیر رو بلد نبود و گل بانو بهش نشون داد هم بخیر.. همه آدامسا...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 آبانماه سال 1390 20:55
هرچه میــــــــــــــــــیروم نمیرسم! ____________________ نکند من کلاغ آخر قصه باشم...!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 آبانماه سال 1390 07:47
قلب آدم مثل قلکه..! اگه محبت کسی توش افتاد نمیشه درش آورد مگه اینکه بشکنیش...!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 آبانماه سال 1390 20:51
. . . و نمیدانی که، وقتی دوستی را ترک میکنی، (به اجبار) آن ته های دلت، همیشه جای زخمی می ماند، که درمان نمیشود. (حتی با گریه کردن)
-
فائزه
جمعه 6 آبانماه سال 1390 21:17
دیشب به فائزه (یکی از دوستای جوجو که سیرجانه) اس دادم.. قبلا فک میکردم میشه راجع به جوجو باهاش درد و دل کنم ولی از دیشب دیگه نظرم عوض شده.. گفتم (اس): چند روزه از گلی خبر ندارم و باهاش حرف نزدم خواستم با تو حرف بزنم فائزه جان ممکنه!! فرمودند (اس): نخیر.. لازم نیست.. با ؟؟؟؟ بودن لیاقت میخواد که لابد نداشتی که باهات...
-
!
سهشنبه 3 آبانماه سال 1390 21:03
دل تو اولین روز بهار دل من آخرین جمعه سال و چه دورنـــــــــــد و چه نزدیک این دو بهــــــــــــم..! با هم خوندیمش.. یادته که...؟
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 آبانماه سال 1390 20:17
دل بستن مثل پرت کردن یه سنگ تو دریاست.. و دل کندن مثل پیدا کردن همون سنگه..!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 آبانماه سال 1390 01:43
چرا دروغ بگم: هنوز که هنوزه عاشقشم حتی از همیشه بیشتر.. ولی به خاطر خودش نمیتونم دیگه بهش زنگ بزنم.. خودش برام مهمتره بوووووووووووووووووووس
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 مهرماه سال 1390 21:30
فردا اول آبان ماهه.. سومین ماهگرد آشنایی منو جوجو... با تمام وجود دوســــــــــــتت دارم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 مهرماه سال 1390 21:25
این روزها شیر هم راضی است با دمش بازی کنن ولی با دلش نه..! .. ..________________.. یادته.. یکی از اس ام اس های خودته!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 مهرماه سال 1390 18:07
من می گفتم واسه همیشه نمیخوامت.. دیگه کمتر دلتنگت میشم.. راحتم اگه کمتر زنگ بزنم و مزاحم درسات بشم.. ... و تو میگفتی همیشه به یادمی.. همیشه با من می مونی.. اگه اونجا باهات نباشم باز مال منی.. ... میدونی شباهت کارمون به هم چیه؟ آره هردومون دروغ گفتیم.. آخه من واسه همیشه می خواستمت.. هنوزم دلتنگتم.. اصلا هم راحت نیستم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 مهرماه سال 1390 18:00
دنبــــال کلاغــــی میگردمـــ تا قــ ـار قــ ــارش را به فـــالــ نیکــ بگیـــرم وقتــی قاصــدکهــا همـــه لالـ اند
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 08:03
حرف های ما هنوز ناتمام... تا نگاه می کنی: وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی پیش از انکه با خبر شوی لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر می شود....
-
برایت..
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 07:55
باران که مـی بارد دلـــــــم تنگ تر می شود راه می افتــــــم بدون چتر... من بغض می کنــــــــــــــم و آسمـــان گـــریه..!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 21:15
تو رو خدا نگا کنین این دیونه چی میگه.. می کشمت جوجو.. میگه: من اگه کسی رو دوست داشته باشم و مثلا اون لباس قرمز بپوشه که من خوشم نمیاد، دیگه دوستش ندارم..!! به قول دکتر این دیگه یه ایده پسا مدرنه و نیاز به بررسی بیشتر داره... واقعا که نمی فهمم.. قبلا فک می کردم که شاید تاثیر حرفای مامانه که اینقدر احساسش منقلبه و با...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 18:29
نگو هیچ اتفاقی نیفتاده . . که چشمانت خبرچین ترین ِ کلاغانند.
-
اینم از این
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 17:15
بالاخره بعد از این همه انتظار امتحان هم تموم شد... این مدت خیلی شرمنده جوجی شدم خیلی کم شراغشو گرفتم.. الانم که کلاس داره... (خودمونیم.. دلمم براش گرفته ) بوووووووووووووووس......
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 مهرماه سال 1390 21:17
نمی خواستم تا بعد امتحانم بیام اینجا.. ولی یه چیزی به ذهنم رسید ترسیدم از یادم بره تا اونوقت.. نه من جوجو رو لینک کردم نه اون منو..!! من که میترسم ازم بدزدنش! خب دیگه گفتم ... خیالم راحت شد... برم ببینم فردا چه ساعتی کلاس داره و بعدش بشینم یه خورده دیگه درس بخونم..
-
شاید دلیلش اون مشکل باشه
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 20:47
امروز اصلا باهاش حرف نزدم.. یعنی نه اس ها رو جواب داده نه گوشیو برداشته.. با این که نمیخوام زیاد مزاحم درساش بشم ولی دلم هم براش تنگ شده هم شور میزنه.. الانم که یه اس داده تو اتاق مطالعه ام..!! منم از صبح درس خوندم و خیلی خسته ام ولی منتظر میمونم یه دو مین صداشو بشنوم که راحت بخوابم.. ۱۷ ام امتحان OJT دارم.. خدایا هر...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 مهرماه سال 1390 22:49
امروز به مامان اینا گفتم که با گل بانو جونم دوستم.. کسی نظر خاصی نداشت چون نمی شناسنش.. فقط نگفتم که اگه نباشه می میرم.. اگه نباشه دیگه نمی تونم لنگه شو پیدا کنم.. و شبی که خواست بره تا صبح براش گریه کردم.. براشون نگفتم از اینکه با لمس دستش یه یهو دلم ریخت.. حرفی واسه گفتن نداشتم و به کل شهر پشت کردم واسه گلی جون.....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 مهرماه سال 1390 22:38
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 مهرماه سال 1390 18:57
به سینه میزندم سر دلی که کرده هوایت دلی که کرده هوای کرشمه های صدایت *** نه یوسفم نه سیاوش به نفس کشتن و پرهیز که آورد دلم ای دوست، تاب وسوسه هایت *** تو را ز جرگه ی انبوه خاطرات قدیمی برون کشیده ام و نهاده ام به صفایت *** تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست نمی کنم اگر ای دوست! سهل و زود، رهایت *** گره به کار من...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 مهرماه سال 1390 14:46
زندگی یعنی : ناخواسته به دنیا آمدن مخفیانه گریستن دیوانه وار عشق ورزیدن و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد، مردن .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 مهرماه سال 1390 13:59
دوستش دارم خب.. دست خودم که نیست...! پس کسی حق نداره بگه: شما که به هم نمی رسین، وابسته اش می شی، پشیمون می شی!
-
آرامش
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1390 07:16
اینـــکه گاه می خواهم کــز تو دست بردارم ******* حرف سرد مهری نیست، مشکلی دگر دارم رضا میگه: عشق یعنی آرامش..! نمیدونم شاید.. ولی من که آرامش رو فقط با {ع} جونم احساس می کنم.. وقتی نیست هم حوصله هیچکی رو ندارم.. واسه من خودش میشه معشوقه. عشق تو ذهن و روح منه.. قرار بود امروز صبح زنگ بزنم بیدارش کنم بره دانشگاه.. باور...
-
عشق
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 22:59
میگه من جز به شوهر آینده ام نمی تونم به کسی بگم "عشقم" ولی به نظرم عشق به معنی وصال نیست.. اتفاقا برعکس، عشق یعنی: حسرت وصال.. یعنی درد دوری.. یعنی سوختن و باختن.. عشق یعنی: ع لاقه ش دید ق لب...
-
مهرداد میگه
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 06:43
ای من از دوری تو همدم دیوار شده برشبم خاطره زلف تو آوار شده توشه برداشته ازغصه ناد یدنت آه سخت از مردم این ناحیه بیزار شده نیستی تا که ببینی چه غریبانه و سرد حرف رسوائی من گرمی بازار شده بر دل از خنده شیرین به جا مانده تو بیستون وارترین داغ تلنبار شده روی آئینه آزرده چشمان من آه گریه در گریه نبود تو پدیدار شده آه ای...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 22:35
-
باورم نمی شد این عشق باشه
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 18:42
یادمه اوایل هیچکدوم به هم اعتماد نداشتیم حتی اسممونو هم نمی گفتیم، وقتی فامیلیشو پرسیدم گفت: "این یه رازه"..!!! بعدا چقدر به همین حرفش خندیدیم.. جوجو جونم خیلی ماهه، اصلا از دستم ناراحت نمیشد. اگه ناراحتش میکردم به دل نمیگرفت.. الان بهش اس دادم که این وبلاگو ساختم.. ولی آدرسشو بهش ندادم هنوز...!!...