جوجو، تنها دختری که دلم براش لرزید

*این وبلاگ رو تقدیم میکنم به کسی که با تمام وجودم دوستش دارم ولی باید حسرت داشتنشو تابه ابد کنج دلم داشته باشم*

جوجو، تنها دختری که دلم براش لرزید

*این وبلاگ رو تقدیم میکنم به کسی که با تمام وجودم دوستش دارم ولی باید حسرت داشتنشو تابه ابد کنج دلم داشته باشم*

باورم نمی شد این عشق باشه

یادمه اوایل هیچکدوم به هم اعتماد نداشتیم حتی اسممونو هم نمی گفتیم، وقتی فامیلیشو پرسیدم گفت: "این یه رازه"..!!!  بعدا چقدر به همین حرفش خندیدیم.. جوجو جونم خیلی ماهه، اصلا از دستم ناراحت نمیشد. اگه ناراحتش میکردم به دل نمیگرفت.. 

الان بهش اس دادم که این وبلاگو ساختم.. ولی آدرسشو بهش ندادم هنوز...!! 

آرررررررره.. بعداز مدتی اعتمادی به صورت نا ملموس به وجود اومده بود که باورم نمیشد، دیگه نمی تونستم چیزیو بهش نگم.. حتی افکارم رو هم می گفتم.. چقدر وفاداری جوجو جونم، چقدر خوب درک می کنی، و چقدر قشنگ احساس می کنی.. هیچوقت باهام مخالفت نکردی.. یاد شبی که تا صبح باهام گریه کردی رو هرگز فراموش نمی کنم..  

آهااا راستی اینم بگم که من قبل جوجی خیلی سنگدل بودم و با همه احساسم باز گریه ام نمی گرفت و یادم نمیاد اشک خودمو دیده باشم.. 

بعدا میگم چرا گریه کردیم...! 

فعلا بای چون دارم میرم موسسه ماهان.. میخوام واسه ارشد بخونم.. فقط به خاطر جوجو!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد