جوجو، تنها دختری که دلم براش لرزید

*این وبلاگ رو تقدیم میکنم به کسی که با تمام وجودم دوستش دارم ولی باید حسرت داشتنشو تابه ابد کنج دلم داشته باشم*

جوجو، تنها دختری که دلم براش لرزید

*این وبلاگ رو تقدیم میکنم به کسی که با تمام وجودم دوستش دارم ولی باید حسرت داشتنشو تابه ابد کنج دلم داشته باشم*

فردا دوازده آبانه.. همون روزی که قراره جوجی برگرده..

جعفر الان تهرانه تا آخر هفته هم می مونه.. کارای اداره نذاشتن همراش برم {جوجو هم که نیستش...!!!}

یاد اون روز و جوجی و جعفر و پیتزا و حتی گربه ای که نصف بیشتر غذای منو جوجی رو خورد بخیر.

یاد اون راننده ای که مسیر رو بلد نبود و گل بانو بهش نشون داد هم بخیر.. همه آدامسا رو دادم بهش یهو یه اس ام اس رسید که کافیه و داری راننده رو پر رو می کنی.. دستور محرمانه و لازم الاجرا بود.. 

نمیگم کاش اونجا بودم..

چون درسته من یه ذره از علاقه ام کم نشده ولی اون منو فراموش کرده(لابد)

لعنت با این دل

نظرات 1 + ارسال نظر
فرگل شنبه 14 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:49 ب.ظ

یادآوری بعضی خاطرات آدم رو دیوونه میکنه ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد