امروز به مامان اینا گفتم که با گل بانو جونم دوستم.. کسی نظر خاصی نداشت چون نمی شناسنش.. فقط نگفتم که اگه نباشه می میرم.. اگه نباشه دیگه نمی تونم لنگه شو پیدا کنم.. و شبی که خواست بره تا صبح براش گریه کردم.. براشون نگفتم از اینکه با لمس دستش یه یهو دلم ریخت.. حرفی واسه گفتن نداشتم و به کل شهر پشت کردم واسه گلی جون.. حتی خبر ندارن که این همه اس ام اس که شب و روز میفرستم همش به جوجوه..
دوســـــتت دارم عزیزم..