به سینه میزندم سر دلی که کرده هوایت
دلی که کرده هوای کرشمه های صدایت
***
نه یوسفم نه سیاوش به نفس کشتن و پرهیز
که آورد دلم ای دوست، تاب وسوسه هایت
***
تو را ز جرگه ی انبوه خاطرات قدیمی
برون کشیده ام و نهاده ام به صفایت
***
تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
نمی کنم اگر ای دوست! سهل و زود، رهایت
***
گره به کار من افتاده است از غم غربت
کجاست چابکی دست های عقده گشایت؟
***
به کبر شعر مبینم که تکیه داده به افلاک
به خاکساری دل بین، که سر نهاده به پایت
***
"دلم گرفته برایت" زبان ساده ی عشق است
سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت!!